در آن زمان، لبنان بخشی از سوریة بزرگ (شامل سوریه، لبنان و فلسطین) و یك ایالت تحت سلطه عثمانی بود، كه به منطقة لبنان حكومت خودمختار داده بود. مردم لبنان، سالها برای استقلال از حكومت عثمانی جنگیده بودند. و بنا بود خود جبران هم بعدها به این جنبش بپیوندد و یكی از اعضای فعال آن شود. منطقة لبنان، به خاطر دخالتهای خارجی كه به نفرت مذهبی میان مسیحیان، به ویژه فرقة مارونی و مسلمانان دامن میزد، منطقهای پردردسر بود. بنا بود بعدها جبران فرقههای مذهبی گوناگون را با یكدیگر متحد كند و بدین وسیله كینهها و نفرتهای مذهبی گوناگون را با یكدیگر متحد كند و بدین وسیله كینهها و نفرتهای مذهبی را از بین ببرد. فرقة مارونی كه در دورة اشتقاق در كلیسای بیزانسی در قرن پنجم پس از میلاد بنیانگزاری شده بود، گروهی از مسیحیان سوریه را دربرمیگرفت كه به پیروی از راهبی به نام مارون4 قدیس، فرقه و اصول فكری خود را شكل دادند.
مادر جبران كمیلاز رحمه5 سی ساله بود كه جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بی مسئوولیت بود و خانواده را به ورطة فقر كشاند. جبران به خلیل یك برادر نانتی به نام پتیر6، شش سال بزرگتر از خودش، و دو خواهر كوچكتر به نامهای ماریانا7 و سلطانه8داشت كه در تمام عمرش به شدت به آنها وابسته بود. خانوادة كامیلا سابقة مذهبی معتبری داشتند كه ارادة نیرومندی را در كامیلای تحصیل ناكرده رشد داده بود و بعدها به او كمك كرد به تنهای خانوادهاش را در آمریكا سرپرستی كند.
208