در ادبیات غرب از تلفیق تراژدی ـ كمدی Tragicomedy به وجود آمده است كه ارسطو در كتاب فن شعر از آن سخن نگفته بود؛ و یا در ادبیات ما مولانا از تلفیق غزل و مثنوی، قالب غزل ـ مثنوی را بر ساخته است كه بدیع نویسان سنتی از آن سخن نگفته اند و یا سعدی در قالب حماسی قصیده، به ادب تعلیمی (پند و اندرز) پرداخته است و از این رو در مختصات قصیده تغییراتی وارد كرده است.
شاهنامه از آن جا كه به طرح داستان های اساطیری و ملی قوم ایرانی پرداخته است، جنبه حماسی دارد و حماسه، شعر بلند روایی است. فردوسی برای طرح مطالبی مفصل ـ حدود شصت هزار بیت ـ ناچار بوده است قالب مثنوی را برگزیند. هم چنین در سده های نخستین ادب فارسی كه تفوق با آثار حماسی بود قالب قصیده رواج داشت و بعدها به عللی كه مشروحا در مباحث تاریخ ادبیات و سبك شناسی مذكور است، ادب غنایی كه در غزل متجلی می شود جای حماسه و قصیده را گرفت.
تینیاف Tynyanov یكی از فرمالیست های روسی می گوید :
«مساله تاریخ ادبیات و بحث تحول ادبیات، همان بحث جانشینی فرم های ادبی است.»
سلسله مراتب نوع یا نظام نوعی gener – system در دوره های سبكی ما كم و بیش چنین است :
سبك خراسانی : قصیده، قطعه، مثنوی، رباعی، تركیب و ترجیع بند، غزل
سبك عراقی : غزل، مثنوی، رباعی، قصیده، قطعه، تركیب و ترجیع بند
سبك هندی : غزل، مثنوی، قصیده، قطعه
به نظر ما بهتر است بگوییم انواع، گاهی در دورانی مورد بی توجهی و غفلت قرار می گیرند، اما ممكن است در ادوار بعد دوباره تجدید حیات كنند، مثلا غزل بعد از رواج شعر نو مورد بی توجهی قرار گرفت؛ اما امروزه دوباره مرسوم شده است. چنانكه غزل امروزی تحت تاثیر شعر نو، تحول و تكاملی یافته است.
دیگر از مباحث انواع ادبی، بحث پیدایش انواع است كه در آن از پیدایش و حتی تاریخچه انواع ادبی سخن می رود. برخی از اشعار نو مثلا «پریا»ی احمد شاملو بر مبنای ترانه های عامیانه ساخته شده است و یا جمال زاده و صادق هدایت در نگارش برخی از داستان های خود، از مایه های ساختاری داستان های عامیانهوفولكلوریكاستفاده كرده اند.
81