95
رمان به تقریب 400 سال پیش پدید آمد. این شكل داستانی را می توان خلف حماسه (epic) دانست كه با انسان به مثابه وجودی قهرمانی سروكار داشت و خلف رمانس(romance) كه فارغ از این بایستگی بوده كه شخصیت هایش از قوانین احتمالات متابعت كنند یا علل معین پیامدهای معمولشان را سبب گردند.
رمان،كه در نتیجه رنسانس به عالم ادبیات پا نهاد و از نهضت اصلاح دین (REFORMATION) قویاً تأثیر پذیرفت ، اقتضا می كند كه داستان به طور كلی محتمل باشد و شخصیت هایش بر حسب تجربه متعارف باوركردنی جلوه كنند.
از رمان انتظار می رود كه داستانی باشد درباره آنچه بیشتر خوانندگان زندگی واقعیش به حساب می آورند و چون اندیشه های مربوط به زندگی واقعی به نحو جدایی ناپذیری همبسته با چیزس است كه بشر در هر دوره ای از تاریخ، معمولاً آن را بدون چندان تفكری می پذیرد.
رمان آیینه جامعه شد و به همین دلیل آیینه سرشت دورانی كه رمان ناظر به آن بود گرچه رمان نمی كوشد از موضوع هایی كه كاملاً دینی است دوری جوید ، كارمایه اصلی آن را در این قلمرو بهتر است اخلاقی خواند.