لوییس مـامفوردمعتقـد اسـت:چنانچه به تاریخ شهرها بنگریم ،می توانیم تصمیم بگیریم كه كدام راه را انتخــاب كنیم ،یا خود را وقف تكامل وپرورش انسانیـت كنیم یا تسلیم نیروهای خودكاری شویم كه خود ساخته ایم وآن را برموجودی كه خالی از ویژگی انســانی است ،یعنی؛انسان (فرا تاریخی)تحمیل كـــرده ودر نهایت او را از عواطف واحساسات ،خلاقیت وآگاهی تهـی كنیم به عقیده لوییس مامفورد چیزی كه زمانی به آن شهراطلاق می شده ،اكنون به مركز كنترل تبدیل شده وفناوری در قالب دستگاههای خودكار،فضایل انسانی را از آن سلب كرده است . وی با انتقاد از توسعه وبرنامه ریزی ما در شهرهای معاصر ،چهره ضد تاریخی آنها را آشكار ساخته وبرخی از بیماریهایی را كه گریبانگیر شهــرهای بزرگ اروپا وامریكا است ،مورد بررسی قرار می دهد .
او سعی دارد به تكامل كه توسط شهر انجام شده نگاهی نو بیندازدومعتقداست: چنانچه تصویر نوینی از نظم ارگانیك داشته بــاشیم وهمه كاركردهای انسانی را در نظر بگیریم آنگاه می توانیم به شكلی جدید از شهر دست یابیم كه توسعه انسانی را به همراه داشته باشد .
شهرهای دوره باستان: میراثی از دهكده
نخستین وجه مشخصه گذار از دهكـده به شهر،افزایش جمعیـت وگستــرش نواحی ساخته شده بود .انباشت جمعیت به صورت متمركز نبود واجتماعات در اندازه های كوچك در دشتها وكنــاره های رودخانه ها پراكنده بودند . در ابتدا شهر صمیمیت وانسجــام اجتمـاعات نخستیـن را با خود داشت واز نظر اندازه مفهوم محله را در ذهن تداعی می كرد .شهر تا آنجا گسترش می یافت كه امكان پیمودن آن با پای پیاده میسر بود .به عبارت دیگر گسترش شهر با گسترش شبكه ارتباطی رابطــه مستقیم داشــت ووسعت آن را دامنه مــوثّر ارتباطات تعیین می كرد.این اصل همچنان به قوت خود باقی اســت به طوری كه با پیشرفت وسایل ارتباطی ، شهرها وسعت بیشتری یافتند .
287