این گونه نیست كه منایع انسانی به خاطر بیش از حد غیر راهبردی بودن سزاوار داشتن هیچ راهبردی نباشد بلكه بر عكس ، تمام شواهد حاكی از آن است كه مدیران ارشد هر روز بیش از روز قبل بر اهمیت مسایل انسانی به عنوان مهمترین مسأله رویاروی سازمانها واقف می شوند . تغییر اصطلاح “ پرسنل “به “ منابع انسانی “ بیانگر این مسأله ایت . نكته اصلی این تناقص آن است كه نظام تفكر مدیریت منابع انسانی بر این محور استوار است كه مسؤلیت انتخاب ، ایجاد انگیزه و بهسازی كاركنان بر عهده مدیران واحدها است و واحد اداری صرفاً مسؤولیت ارائه مشاوره تخصصی و خدمات را عهده دار است و در دیگر تصمیمات نقشی ایفا نمی كند . استنتاج غیر منتظره و حتی گرمراه كننده این است كه گفته می شود به خاطر انتشار بیش از حد توجه بر مدیریت منابع انسانی ، احتمالاً این پیشرفت ، كار سازمانها را در تدوین راهبردهای
مدیریتی كاركنانشان سخت تر كرده باشد .
410