مبانی نظری و پیشینه پژوهش درباره هوش معنوی، سبک های دلبستگی و شادکامی در افراد معتاد و غیر معتاد
فرمت : word
تعداد صفحات : 70
رفرنس دهی استاندارد
دارای منابع فارسی و انگلیسی
دارای گارانتی بازگشت وجه
اعتیاد
اعتیاد کلمه ای است عربی از ریشه عاد و به معنای چیزی را به عادت پذیرفتن و به چیزی و خوگرفتن (باوی، 1388). در چند دهه اول قرن بیستم، واژه اعتیاد به مواد شیمیایی به حالتی خاص اطلاق می شد که در اثر مصرف مواد به وجود می آمد. در سال 1931 میلادی واژه های عادت دارویی و اعتیاد دارویی به وسیله تاتوم و سیورز به عنوان واژه های جایگزین برای اعتیاد مطرح شد(گلپرور و همکاران، 1382).
تعریفی که تاتوم و سیورز از فرد معتاد و اعتیاد دارویی نمودند، عبارتند بود از:«معتاد فردی است که ماده شیمیایی خاصی را مصرف نموه و بدان وابستگی بدنی یا جسمی پیدا کند»
در سال 1964 میلادی، سازمان بهداشت جهانی به این نتیجه رسید که اصطلاح اعتیاد، دیگر جنبه علمی ندارد و وابستگی دارویی را به جای آن توصیه نمود(، گلپرور و همکاران، 1382؛ باوی، 1388).
از نظر سازمان بهداشت جهانی وابستگی به مواد نشانگانی است که با یک الگوی رفتاری خاص آشکار می شود. با مصرف برخی ا داروها مانند، داروهای روان گردان، الگویی از رفتارهای ویژه بر رفتارهایی که قبلا ارزش بیشتری داشته اند، ارجحیت می یابند. نشانگان مورد نظر به معنی وابستگی مطلق نیست. بلکه پدیده کیفی است که به درجات مختلف، متجلی می شود(باوی، 1388).
انواع وابستگی به مواد
وابستگی به مواد به دو صورت، وابستگی جسمی و وابستگی روانی می باشد:
وابستگی جسمی: به دو شکل صورت می پذیرد:
الف) تحمل: عبارت است از نیاز به مقادیر فزاینده ای از مواد، برای رسیدن به حالت مسمومیت (یا آثار مطلوب) و یا کاهش بارز اثر مواد، با مصرف مداوم مقدار ثابتی از آن.
ب) علایم ترک: تغییر رفتاری ناسازگارانه، توام با علائم فیزیولوژیکی و شناختی است که بر اثر کاهش ماده مورد نظر در خون یا بافت های کسی که قبلا مقدار زیادی از آن را برای مدت طولانی مصرف کرده است، دیده می شود. پس از بروز نشانه های ناخوشایند ترک مصرف، شخص ممکن است برای اجتناب یا رهایی از نشانه ها دوباره به مصرف دارو روی می آورد(باوی، 1388).
وابستگی روانی: بعضی از افراد همراه با وابستگی جسمانی، الگویی از مصرف اجباری را نشان می دهند و برخی دیگر، بدون علائم وابستگی جسمانی، علائم وابستگی روانی (اشتیاق و ولع مصرف) را نشان می دهند. که در این صورت احتمال دارد که شخص:
الف) برای قطع ماده یا کنترل آن به طور مداوم تمایل نشان دهند.
ب)شخص ممکن است برای تهیه ماده مورد نظر، مصرف آن یا رهایی از عوارض آن، وقت زیادی را صرف می کند.
ج) در برخی از موارد وابستگی به مواد، همه فعالیت های روزمره شخص بر ماده مورد نظر متمرکز شده و احتمال دارد، فعالیت های مهم اجتماعی، شغلی و تفریحی وی به دلیل مصرف مواد به شدت مختل شده یا کاهش یابد(باوی، 1388).
.................
..........
...
هوش معنوی
هوش
هوش رفتار حل مسألۀ سازگارانهای است که در راستای تسهیل اهداف کاربردی و رشـد سـازگارانه جـهتگیری شده است. رفتار سازگارانه، شباهت اهداف متعددی را که باعث تعارض درونی میشوند، کاهش مـیدهد. ایـن مفهوم هوش، مبتنی بر گزارهای است که فرایند حرکت به سوی اهداف، انـجام راهـبردهایی را بـرای غلبه بر موانع و حل مسأله ضروری میسازد. (ایمونز، 1999؛ استرنبرگ، 1997؛ به نقل از نازل[1]، 2004).
گاردنر هوش را مـجموعه تـواناییهایی میداند که برای حل مسأله و ایجاد محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشـمند تـلقی مـی شوند، به کار می رود. از نظر وی انواع نه گانه هوش عبارتند از: هوش زبانی، موسیقیایی، منطقی ـ ریاضی، فضایی، بـدنی ـ حـرکتی، هـوشهای فردی (که شامل هوش درونفردی و بینفردی میشود)، هوش طبیعتی و هوش وجودی کـه شـامل ظرفیت مطرح کردن سؤالات وجودی است. (آمرام[2]، 2005).
مفهوم تحلیلی غرب از هوش، بیشتر شناختی است و شامل پردازش اطـلاعات مـیشود؛ در حالی که رویکرد ترکیبی شرق نسبت به هوش، مؤلفههای گوناگون عملکرد و تـجربه انـسان، از جمله شناخت، شهود و هیجان را در یک ارتباط کـامل (یـکپارچه) دربـرمیگیرد. (نازل، 2004).
در مجموع، هوش عموماً باعث سازگاری فـرد بـا محیط میشود و روشهای مقابله با مسائل و مشکلات را در اختیار او قرار میدهد. همچنین توانایی شـناخت مـسأله، ارائه راهحل پیشنهادی برای مسائل مـختلف زنـدگی و کشف روشـهای کـارآمد حـل مسائل از ویژگیهای افراد باهوش است.
مـعنویت
مـعنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی می شود بیلوتا معتقد اسـت مـعنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمـره و یکپارچه شدن با کـسی غـیر از خودمان است، این آگاهی مـمکن اسـت منجر به تجربهای شود که فراتر از خودمان است، این آگاهی ممکن است مـنجر بـه تجربهای شود که فراتر از خـودمان اسـت. (جـانسون، 2001؛ به نقل از غباری بناب و همکاران، 1386).
معنویت امری هـمگانی اسـت و همانند هیجان، درجات و جـلوههای مـختلفی دارد؛ ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشدیافته یا غیر رشدیافته، سالم یا بیمارگونه، ساده یـا پیـچیده و مفید یا خطرناک باشد. (وگان[3]، 2002).
ایـمونز تـلاش کرد مـعنویت را بـر اسـاس تعریف گاردنر از هوش، در چـارچوب هوش مطرح نماید. وی معتقد است معنویت میتواند شکلی از هوش تلقی شود؛ زیرا عملکرد و سازگاری فـرد (مـثلاً سلامتی بیشتر) را پیشبینی میکند و قابلیتهایی را مـطرح مـیکند کـه افـراد را قـادر میسازد به حـل مـسائل بپردازند و به اهدافشان دسترسی داشته باشد. گاردنر ایمونز را مورد انتقاد قرار میدهد و معتقد است که بـاید جـنبههایی از مـعنویت را که مربوط به تجربههای پدیدارشناختی هستند (مـثل تـجربه تـقدس یـا حـالات مـتعالی) از جنبههای عقلانی، حــل مسأله و پردازش اطلاعات جدا کرد. (آمرام، 2005). می توان علت مخالفت بعضی از محققان، همانند گاردنر، در مورد این مسأله که هوش معنوی متضمن انگیزش، تمایل، اخلاق و شـخصیت است را به نگاه شناختگرایانه آنان از هوش نسبت داد. (نازل، 2004).
وگان(2002) بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کرده است:
بالاترین سطح رشد در زمینههای مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی و بین فردی را در بر میگیرد.
یکی از حـوزههای رشـدی مجزا می باشد.
بیشتر به عنوان نگرش مطرح است. (مانند گشودگی نسبت به عشق)
شامل تجربه های اوج می شود.
هوش معنوی و مؤلفه های آن
ادواردز مـعتقد اسـت داشتن هوش معنوی بـالا بـا داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است. این تمایز فاصله میان دانش عملی و دانش نظری را مطرح میکند. لذا نباید داشتن دانش وسیع در مورد مسائل معنوی و تمرینهای آنها را هم ردیف دستیابی به هـوش مـعنوی از طریق عبادت و تعمق برای حل مسائل اخلاقی دانست؛ هرچند میتوان گفت برای بهرهمندی مؤثر از معنویت، داشتن توأمان دانش نظری و عملی لازم می باشد (غباری بناب و همکاران، 1386).
......................
...........
...
دلبستگی
دلبستگی از یك مفهوم یونانی به نام (storage) كه نوعی عشق بین والدین و كودك می باشد گرفته شده است. مفهوم دلبستگی در روان شناسی جدید ریشه در كارهای جان بالبی[4] روان پزشك و روان تحلیل گر انگلیسی دارد. او دلبستگی را پیوند عاطفی عمیق افراد خاص در زندگی معرفی می نماید به طوری كه تعامل با آنها در زندگی ایجاد شعف و نشاط كرده و در هنگام استرس و تنیدگی، حضور آنها ایجاد آرامش می نماید. دلبستگی در دوره ای شكل می گیرد كه در آن حساسیت زیادی به ویژگی مراقب وجود دارد، تجربیات اولیه با آنها نوع دلبستگی را تعیین کرده و تداوم آن را در طول زمان تثبیت می نماید . اولین پیوند عاطفی بین كودك با مادر و یا مراقب او برقرار می شود. تجارب دلبستگی ما مراقبان اولیه در الگوهای كاری ذهنی بازنمایی می شوند و در طی رشد از نوزادی تا نوجوانی تثبیت می شود (زیمرمن[5] و بیكر[6]،2002). شافر و امرسون دلبستگی را به عنوان "تمایل فرد كم سن برای جستجوی مجاورت با بعضی افراد هم نوع "تعریف می نمایند، و به نظر سیرز دلبستگی در نتیجه تعامل ارضا كننده با افراد مهم محیط كودك اكتساب می گردد. دلبستگی پیوند هیجانی پایدار بین دو فرد است به طوری كه یكی از طرفین كوشش می كند نزدیكی یا مجاورت با موضوع دلبستگی را حفظ كرده و به گونه ای عمل كند تا مطمئن شود كه ارتباط ادامه می یابد ( فوگل[7] و 1997؛ به نقل از حاجی ولی زاده 1389). هر چند در تمام گونه ها نظام دلبستگی برای ابقاء گونه ها همچون غذا دادن و تولید مثل صورت می گیرد، البته این پاسخ های نا آموخته، تولید در برابر مادر ارزش انطباقی دارند زیرا مانع از آن می شوند كه جاندار از منبع مراقب دور بیفتد و گم شود (اتكینسون و هیلگلارد،1389). به نظر هارلونیز وابستگی و دلبستگی یك واكنش فطری به محرك های خاص است كه به وسیله مادر فراهم می شود ولی صرفاً ناشی از تغذیه نمی باشد، ایمنی بخشی ، گرمی و محبت كه حاصل آرامش ناشی از لمس كردن است نتیجه آن می باشد (هارلو، 1985 به نقل از اكبری ، 1390).
................
........
...
شادکامی
تعاریف شادکامی
نشاط از جـمله پدیـدههای روان شناختی است که تحقیقات، مطالعات و بررسیهای مختلفی را معطوف خود ساخته است. روان شناسان نظریه پرداز، نشاط را نوعی «هیجان مثبت» میدانند که تأثیر ژرفی برساز و کارهای جسمانی، شناختی و روانی در مکانیزم دارد و عملکرد آدمی را درزمـینههای مـختلف بـهبود میبخشد (گلدبرگ[8]، 1997؛ آندروز[9]، 1989).
شادمانی، از جمله موضوعاتی است که از دیرباز اندیشمندانی نظیر ارسطو، زنون و اپیکور به آن پرداختهاند. ارسطو، دستکم به سه نوع شادمانی معتقد است؛ در پایینترین سطح، عقیدهی مردم عادی است که شـادمانی را معادل موفقیت و کامیابی میدانند و در سطح بالاتر از آن، شادمانی مورد نظر ارسطو یا شادمانی ناشی از معنویت قرار میگیرد. روانشناسان، در سالهای آخر قرن بیستم توجه به احساسات مثبت را آغاز کردهاند و روزبهروز به این توجه افزودهاند (آرگیل، 2001). در این فـرایند، سه جـهتگیری قابل تشخیص وجود دارد که به سنجش میزان شادمانی، بررسی عوامل موثر بر شادمانی و شیوههای افزایش شادمانی مربوط میشود (کشاورزافشار، وخوش کنش، 1387).
از آنجا کـه شـادی یـکی از هیجانات اساسی بشر است، لذا هر کس به فراخور خود آن را تجربه مینماید. اما تـعریف شـادی بـه سادگی تجربه آن نیست. افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره میکند که عـبارتند از: قـوه عـقل یا استدلال، احساسات و امیال. افلاطون شادی را حالتی از انسان میداند که بین این سه عـنصر تـعادل و هماهنگی وجود داشته باشد(دیکی،1999). ارسطو شادی را زندگی معنوی میداند. جان لاک و جرمی بنتام مـعتقدند کـه شـادی مبتنی بر تعداد وقایع لذتبخش است. آرگیل و همکاران(1995) شادی را ترکیبی از وجود عاطفه مـثبت، فقدان عـاطفه منفی و رضایت از زندگی میدانند (به نقل از شاه جعفری، عابدی، دریکوندی، 1381).
................
.......
...
پژوهش های داخلی
بابامیری و همکاران (1392) پژوهشی با هدف بررسی رابطه بین سبک های مقابله با استرس، افکار خودآیند منفی، و امیدواری با شادکامی در افراد معتاد مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد شهر اهواز در سال 1390 انجام دادند. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معتادینی بود که به مراکز ترک اعتیاد شهر اهواز مراجعه کرده بودند. نمونه مورد نظر شامل 100 نفر بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات از چهار پرسشنامه استاندارد شیوه های کنار آمدن با استرس پارکر و آندلر؛ امیدواری میلر؛ شادکامی آکسفورد؛ و افکارخودآیند منفی کندال و هولون بود. تحلیل آماری نتایج نشان داد که بین سبک های مقابله با استرس، افکار خودآیند منفی و امیدواری با شادکامی در افراد معتاد P<0.0001 رابطه معنی دار وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد متغیرهای ذکر شده 60 درصد از واریانس شادکامی را تبیین می کنند و دو متغیر امیدواری و سبک مقابله مساله مدار بهترین پیش بین های شادکامی بودند.
خیری و همکاران(1392) پژوهشی با هدف مقایسه هوش هیجانی، سبک دلبستگی و عزت نفس در افراد معتاد و غیر معتاد انجام دادند. ر اساس ملاکهای ورود، شیوه نمونهگیری در دسترس و مصاحبه نیمه ساختار یافته بر مبنای DSM IV ، 50 نفر از مردان معتاد انتخاب و پس از همتاسازی با 50 نفر از مردان غیرمعتاد توسط مقیاس رگه فراخلقی (TMMS)، پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالان (AAS) و سیاهه عزت نفس کوپراسمیت مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشانداد که در سبک دلبستگی ایمن میانگین نمرات گروه غیرمعتاد بیشتر از گروه معتاد است، درحالیکه در سبک ناایمن اجتنابی و سبک اضطرابی دوسوگرا مردان معتاد به طور معناداری بالاتر از مردان غیر معتاد هستند. در هر سه مولفه توجه، تمایز و بازسازی خلق از هوش هیجانی، افراد معتاد در مقایسه با گروه غیرمعتاد نمرات پایینتری کسب نمودند. همچنین در همه مؤلفه های عزت نفس نیز گروه غیرمعتاد نمرات بالاتری در مقایسه با افراد معتاد کسب نمودند.
..................
.......
...
پژوهش های خارجی
ابولقاسمی و رجبی (2013) تحقیقی را با هدف بررسی نقش خود تنظیمی و کنترل عواطف در پیش بینی واکنش پذیری بین فردی در افراد معتاد انجام دادند. محققین 160 فرد معتاد را به عنوان نمونه آماری انتحاب کردند و پس از تکمیل پرسشنامه های استاندارد توسط معتادین نتایج تجزیه تحلیل گردید. نتایج نشان داد کنترل عواطف و خود تنظیمی با واکنش پذیری بین فردی رابطه معنادار دارد.
طیبی ، ابوالقاسمی، علیلو و منیرپور (2013) در پژوهش خود دو گروه از معتادان را به طور جدا گانه از نظر کنترل عواطف و خود تنظیمی مورد بررسی و مقایسه قرار دادند. گروه معتادین به مواد مخدر متامفتامین(تعداد 40 نفر) و گروه دیگر به مصرف مواد نارکوتیک (تعداد 40 نفر) وابسته بودند. این دو گروه از نظر سن و جنس و تحصیلات با یکدیگر همتا سازی شده بودند. نتایج نشان داد دو گروه از نظر میزان کنترل عوطف و خود تنظیمی با یکدیگر تفاوت معنادار دارند و خود تنظیمی پایین با ناتوانی در کنترل عواطف از جمله متغیرهای مرتبط با اعتیاد در این تحقیق معرفی گردید.
.....................
.........
..
[1] Nasel, D. D
[2] Amram, J
[3] Vaughan, F
[4] -Bowlby , j.T.
[5] - Zimerman
[6] - Becker
[7] -Fogel , A.
[8] Goldberg, D
[9] Andrews, F.M
منابع فارسی :
گروسی فرشی، میر تقی (1385). بررسی ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و احساس شادکامی در یین دانشجویان دانشگاه تبریز، تبریز، پایان نامه کارشناسی ارشد.
گلپرور، محسن؛ آتش پور، حمید؛ و آقایی، اصغر. (1382). روان شناسی اعتیاد "سبب شناسی و درمان". چاپ اول، اصفهان: مطهری.
مظفری، شهباز وهادیان فرد، حبیب. (1383). مروری بر شادمانی و همبسته های آن. مجله روش شناسی علوم انسانی، شماره 41: 105-82.
معلمی، صدیقه؛ رقیبی، مهوش؛ سالاری درگی، زهره. (1389). مقایسه هوش معنوی و سلامت روان در افراد معتاد و غیر معتاد. مجله دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید صدوقی یزد،دوره 18، شماره 3: 242-235.
منصور، محمود و دادستان، پریرخ. (1391). روانشناسی ژنتیک: تحول روانی از تولد تا پیری. تهران: سمت.
مهر غفوری، سید حبیب الله؛ ایوبی، فاطمه؛ دره زرشکی، نعیمه. (1390). تأثیر دعا و نیایش بر میزان شادکامی (مطالعه موردی: زنان شرکت کننده در مراسم اعتکاف استان یزد). بانوان شیعه، شماره 26 علمی-ترویجی: 32-7.
میلانی فر، بهروز. (1389). بهداشت روانی. چاپ یازدهم. تهران: قومس.
وفائیان، م. (1385). بررسی رابطه سبک دلبستگی با مهارتهای اجتماعی دانشآموزان دوره پیش دانشگاهی شهر یزد. پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه اصفهان.
هادی نژاد، حسن؛ زارعی، فاطمه. (1388). پایایی، اعتبار، و هنجاریابی پرسشنامه شادکامی آکسفورد. پژوهش های روان شناختی، شماره 23: 77-62.
هالجین، ریچارد و ویتبورن، سوزان کراس. (1948). آسیب شناسی روانی: دیدگاههای بالینی درباره اختلال های روانی براساس DSM-IV-IR. ترجمه یحیی سید محمدی (1392). تهران: روان.
یار محمدی واصل، مسیب؛ قائمی، فاطمه؛ و قنادی، فاطمه(1391). تاثیر رویکرد اجتماع درمان مدار در درمان اعتیاد و اختلال های روانی همراه. فصلنامه مطالعات روان شناسی بالینی، شماره ششم، سال دوم: 39-1.
الیاسی، محمد حسین. (1385). عوامل موثر بر شادکامی دانشجویان بسیجی. فصلنامه مطالعات بسیج، سال نهم، شماره 33: 34-23
یزدی مقدم، حمیده و اسماعیل آبادی، علی رضا. (1387). بررسی تاثیر باورها و عوامل اعتقادی بر پیشگیری و درمان اعتیاد. مهندسی فرهنگی، شماره 19 و 20: ص 61-67.
منابع لاتین :
Abolghasemi, A., & Rajabi, S. (2013). The Role of Self-regulation and Affective Control in Predicting Interpersonal Reactivity of Drug Addicts. Int J High Risk Behav Addict; 2(1): 28-33.
Amram, Joseph (Yosi), (2005), Intelligence Beyond IQ: The contribution of emotional and spiritual intelligences to effective business leadership, Institune of Transpersonal Psychology
Andrews, F.M (1989). Social indicators of Well –being. NewYork; Plenum.
Argyle, M (2001). The Psychology of Happiness. New York. Routledge.
Argyle, M and Lu, L (1995). Testing For Nappiness. Washington DC; Taylor and Francis.
Aspinwall, L., Richter, L., & Hoffman, R. (2001). Understanding how optimism works: and examination of optimists adaptive moderation of belief and behavior. In Chan, E. Optimism and pessimism: Implications for theory, Research and Practice (PP38-218). Washington D. C.
Bartley, M., Head, J., & Stansfeld, S. (2007). Is attachment style a source of resilience against health inqualities at work? Social Science and Medicine, 64, 765-775.
Carr, A.,( 2004). Positive Psychology .Handbook of psychology. New York : runner– Routledge Press.
Casidy. J. & Shaver, P. R. (1999). "Hand book of Attachment, Theory.Research and Clinical Application London".Routledge.
Cassidy , J ; Shaver , P .R .(1999). Hand Book of attachment , theory , research , and clinical application . new york : Guilford.