اخلاق دانشجویی
انسان ترکیبی ازجسم وروح است وهر یک، سلسله نیازهایی دارند اساسی ترین نیاز انسان در بعد روحی نیاز به علم ودانش است و این علم است که سایر نیازهای اساسی بشر دربعد مادی ومعنوی را برطرف می کند. قرآن کریم در مورد ارزش علم میفرماید: آیا كسانى كه مىدانند و آیا آنانکه به سلاح علم مجهزند و آنانکه با نادانی دست به گریبانند برابرند؟ زمر، آیه9
یعنی هرگز ایندو با هم مساوی نیستند.در جای دیگر علم و دانش را علت کلی و اساسی آفرینش همه پدیدههای جهان معرفی کرده و میفرماید: خداست که هفت آسمان را آفرید و زمین را همسان و همانند آن خلق کرد تا از علم و بصیرت برخوردار شوید، بصیرتی که شما را به قدرت و توانایی گسترده خدا رهنمون باشد. طلاق، آیه12
در مورد دیگر امر تعلیم و آموزش به بشر را بر او منت گزارده و از الطاف خود به بشر به حساب آورده میفرماید:.خدا کسی است که با قلم به بشر تعلیم داد. تعلیم داد به انسان آنچه را نمیدانست. علق، آیه 4و 5
پیامبر(ص)فرمودند : خیر دنیا و آخریت با دانش است و شر دنیا و آخرت با نادانی است نهج حدیث شماره 1482الفصاحه -
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در فضیلت علم میفرمایند: هیچ شرافتی به پایه علم نمیرسد. ترجمه و شرح نهج البلاغه، انتشارات فیض الاسلام، ج2، ص1139
نیز حضرت در جای دیگر میفرمایند علم و حکمت را بیاموز، حتی از منافقین و دورویان. شرح نهج البلاغه حکمت 77، ص1122
از امام باقر علیه السلام نیز روایت شده که فرمودهاند: « عالمی که از علمش بهره برد بهتر از هفتاد هزار عابد است. اصول کافی، انتشارات علمیة اسلامیة، باب صفة العلم و فضله، ج1، حدیث8، ص40
نقش علم ودانایی در زندگی
شاید شما هم تا به حال تجربه قطع شدن برق را در شب داشته اید. در آن تاریکی تقریباً مطلق ، آدم احساس خاصی دارد:ندیدن محیط اطراف ، باعث می شود نتوانیم چند قدم راه برویم و مرتب به در و دیوار و اشیاء اطراف برخورد کنیم.حتی برای یک کار ساده مثل خوردن یک لیوان آب ، نمی توانیم به راحتی به آشپزخانه برویم...
یا ساده تر از آن ، حتی اگر دست خودمان را جلوی صورتمان بگیریم ، نمیتوانیم آن را ببینیم .
تا حدی که برای جلوگیری از بروز هر گونه خطری ، باید حرکت خود را بسیار محدود کنیم یا یک گوشه ای بی حرکت بنشینیم تا نه ما با کسی یا چیزی برخورد کنیم و نه کسی با ما تصادم نماید.
اگر خوب دقت کنیم ، می بینیم با وجودی که تجربه سالهای طولانی زندگی کردن در این خانه و اتاقهای آن را داریم ، ولی وقتی تاریکی پیش می آید ( یا بهتر بگویم: وقتی نور را از دست می دهیم ) ، نمی توانیم با تصویر ذهنی خودمان از محیط اطراف ، راهمان را پیدا کنیم.اما در همین شرایط ، اگر حتی یک کبریت روشن کنیم ، تا حد زیادی این مشکل برطرف می شود.این مسأله نشان میدهد که ما برای « حرکت کردن » در فضای اطراف ، نمی توانیم روی حدسیات ذهنی خودمان حساب کنیم . چون گمانه زنی های ذهنی ما درباره وضعیت محیط اطرافمان ، به حدی نادرست یا غیر دقیق است که عملاً کارآیی ندارد و به درد نمی خورد و ما برای درک « جایگاه خود در محیط اطراف » و « تشخیص مسیر صحیح حرکت » حتماً به وجود « نور » احتیاج خواهیم داشت. ولو اینکه آن نور ، نور ضعیف و کمی باشد.این نور ، برای راه رفتن در خانه لازم بود. ما برای حرکتهای مهمتر ، برای اینکه در زندگی در مسیر صحیح حرکت کنیم و دچار آسیب نشویم ، هم به « نور » نیاز داریم.آن نوری که می تواند ما را از سرگشتگی های میدانهای گوناگون زندگی نجات دهد و مسیر درست عبور را به ما نشان دهد ، « علم » است.حتی مقدار کمی علم هم می تواند تا حد زیادی این اثر را داشته باشد.برای این مقصود ، ما نیازمند کسب معرفت در خصوص « شناخت انسان » و « جایگاه او در جهان اطرافش » هستیم. بدون برخورداری از حداقل ضروری این شناختها ، ما نمی توانیم فضای اطرافمان را درست ببینیم و مسیر صحیح عبور را پیدا کنیم. بلکه ناچاراً به گمانه های ذهنی غیر دقیق و بعضاً نادرست خود تکیه می کنیم که نتیجه آن هم برخورد با دیگران و ایجاد انواع ناراحتی ها و اختلافات و کدورتها و نگرانی هاست. داشتن علم و معرفت، می تواند بسیاری از مشکلات مردم را برطرف کند، بیش از حدی که آنها فکر می کنند پول می تواند مشکلاتشان را حل کند.به مردم جامعه ما نگاه کنید.چقدر از آنها دنبال کسب این شناختها و روشن ساختن فضای زندگی خود هستند؟