پاورپوینت انارشیسم و امید به اینده
آنارشیستم یک گونه از این اندیشه ها و متاثر از وضع موجود بود . آنارشیسم در ابتدا از روش عملگرایی مبارزه جویانه استفاده کرد . هرچند نتیجه ای حاصل نشد ولی بذری پاشیده شد که امروزه از آن جوانه های سربر می آورد . جنبش های صلح جو دیگر بمب نمی سازند و در تحریک توده ما نقشی ندارند فقط از استدلال فرد گرایانه استفاده کردند . کلمه آنارکوز (Anarchos ) به معنی «بی قانون » واژه آنارشی اغلب برای توصیف بی نظیم خشونت و هرج اجتماعی به کار می رود که در واقع با فروپاشی اقتدار و رواج قانون ستیزی همراه است در برابر سوسیالیست های که از ما و حقوق او دفاع می کردند آنها به (من) و رهایش «من » از «ما » و «جامعه » فکر می کنند آنارشیست به دفاع از حقوق فردی برخاست و منافع «من» را سرلوحه مبارزات خود کرد .آنارشیست بر این باور است که «اجتماع » باید خود را از بند «جامعه » برهاند تا بتواند به عدالت برسد ولیلیام گادوین و یا ویلیم گدوین (Willam Godwin ) اولین بنیانگذار این مکتب ، فرمانبرداری فرد از فرد را رد می کند که با ازدواج مخالف است زیرا با ازدواج همسری زیر نفوذ همسر خود قرار بگیرد . و منیت او خاموش می شود . می گوید : تمایلات و غرایز بشری ، عقل و فکر و خود او را سرکوب می کند . در اندیشه گادوین ازدواج یکنوع تملک است ولی بدترین تملک است . آنارشیست دارای شاخه ها تندرو و خرایکارانه و صلح جویانه است . از دیدگاه آنان آنارشی به جای آن که یک اصطلاح منفی باشد ، یک توسعه اجتماعی مثبت تلقی می شود به فرد اجازه می دهد بدون اقتدار و سلطه برای شکوفایی خودش اقدام نماید . در بین گروههای آنارشیست وحدت و هماهنگی وجود ندارد «آنارشیست تنها در یک چیز وحدت دارند آن هم مخالفت با قدرت و اقتدار به هر شکل موجود است . »
اندیشه آنارشیسم متاثر از فضای سرمایه داری بود که از دارونیسم اجتماعی منشاء گرفته بود. داروینیسمی که از اصل رقابت و ستیزه برای زندگی حمایت می کرد .
رقابت اساس ماهیت انسان است و برای بقای انسان لازم است ولی کروپوتکین براساس مشاهداتش در سیبری شرقی و منچوری شمالی می گوید بقای هر کس به تعاون بستگی دارد . حیواناتی که با تعاون به زندگی می پردازند مثل مورچه ، زنبور ، پرندگان که با زندگی در گروههای اجتماعی یا جوامع بقای بیشتری می یابند که ناشی از اتحاد استعدادهایشان برای زندگی است . این جانوران بالاترین درجه رشد هوش و سازمان جسمانی را دارند .
افراد ضعیف در جمع مقاومت بیشتری از خود نشان می دهند موجب افزایش عمرافراد می شود فرزندان خودشان با کمترین اتلاف انرژی بزرگ می کنند و تعداد اعضایشان را حفظ می کنند دسته جمعی بدنبال سرزمین های جدید هستند . در مورد خود انسان فرهنگ و زبان در جوامع گسترش یافته است همیاری به جای رقابت ، عامل کلیدی بقا و زیست شهر می باشد . جامعه پذیری و اجتماع های محلی در مدیریت مراتع اشتراکی سوییس و جوامع تعاونی و اتحادیه های تجاری و صنفی در بریتانیا شاهد بر این ادعا است .
این جنبش ، آنارشیستی متفکران هوشمند و مخلصی دانست که به بشریت عشق می ورزیدند و غیر از این افراد ، افراد تهیدست بدبخت و بیچاره که این آرمان ها قبول داشتند تا وقتی خشم تمام وجود آنها می گرفت دست به عمل می زدند اینان همان آدمکشان و تروریست ها بودند هر دو گروه با هم تماسی نداشتند ولی در یک چیز اتفاق نظر داشتند آن نفی مالکیت بود .
با این مطلب شروع می کنیم .
چرا آنارشیست ها مالکیت را نفی کردند ؟ زیرا اعتقاد داشتند مالکیت مادر خبائث است . یک عده از دسترنج افراد دیگراستفاده می کنند مالکیت از بین باید برود تا همه به طور فطری از عدالت طبیعی بهره مند شوند به جای دولت بوجود آورنده مالکیت و اقتدار است همکاری تعاون جای آن را بگیرد . قوانین رفاه و آسایش عمومی جای قوانین موجود را بگیرد . پرودون مالکیت یک نوع دزدی می دانست .
تفاوت مهمی بین مارکسیم و آنارشیسم در مالکیت وجود دارد این است که مارکسیم اعتقاد دارد در امر حذف مالکیت ، ابزار تولید ، طبقه کارگر ، وجود دولت یرولتاریایی proltoria «دولت کارگری ، دولت از افراد زحمتکش ، و رنجبران جامعه تشکیل شده است » و برای رسیدن جامعه بدون طبقه نقش مهمی دارد ولی آنارشیسم با تاکید بر توده های مردم برای انقلاب ، حذف مالکیت برای از بین بردن هر گونه اقتدار مطرح می کرد ولی در نوع دیگر آنارشیسم ، آنارشیسم – کمونیسم راه حل را در ایجاد کمون محلی (که همان مراکز اشتراکی هستند ) و از بین رفتن نظام دستمزدی مد نظر داشتند در اندیشه آنها با ایجاد انبارهای همگانی با توسل به شعار «از هر کسی به اندازه توانایش – به هرکس به اندازه نیازش » خواستار تشکیل آن شدند هرگونه مالکیتی خصوصی باید از بین می رفت .